تعریف مهارتهای زندگی
مهارتهای زندگی: تواناییهایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، افزایش سلامت و رفتارهای سالم در سطح جامعه میگردند.
مهارتهای زندگی هم به صورت یک راهکار ارتقای سلامت روانی و هم به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیبهای روانی – اجتماعی مبتلا به جامعه نظیر خشونتهای خانگی و اجتماعی، آزار کودکان، خودکشی، ایدز و موارد مشابه قابل استفاده است. به طور کلی مهارتهای زندگی ابزاری قوی در دست متولیان سلامت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی – اجتماعی است. این مهارتها به افراد کمک میکنند تا مثبت عمل کرده، هم خودشان و هم جامعه را از آسیبهای روانی – اجتماعی حفظ کرده و سطح بهداشت روانی خویش و جامعه را ارتقاء بخشند. مهارتهای زندگی مجموعهای از مهارتها و شایستگیهای فردی و گروهی میباشد که افراد برای زیستن در هزاره جدید به آن نیازمند میباشند. همزمان با یادگیری تسلط و استقرار، در این مهارتها فرد علاوه بر رسیدن به آرامش و تعادل در زندگی فردی و اجتماعی به ایفای نقش در زندگی خود میپردازد.
تقسیم بندی دهگانه مهارتهای زندگی
- توانایی تصمیمگیری
- توانایی حل مسئله
- توانایی تفکر خلاق
- توانایی تفکر نقادانه
- توانایی برقراری رابطه مؤثر با دیگران
- توانایی برقراری روابط بین فردی سازگارانه
- توانایی خودآگاهی
- توانایی همدلی با دیگران
- توانایی رویارویی با هیجانها (غم، خشم، شادی، …)
- توانایی رویارویی با استرسها
در ادامه برخی از این تواناییها را با هم بررسی میکنیم:
توانایی تصمیم گیری
به فرایند انتخاب یک گزینه از بین چندین گزینۀ دیگر تصمیمگیری میگویند و انواع مختلفی دارد. به طور کلی تصمیمگیری به سه دسته تصمیمگیری برساس زمان، پیچیدگی و میزان تفکر تقسیم بندی میشوند.
بر اساس زمان:
- فوری
- تاخیری
- تقدیری
بر اساس پیچیدگی:
- ساده
- پیچیده
بر اساس میزان تفکر:
- احساسی
- منطقی
- مشارکتی
توانایی حل مسئله
حل مسئله بخشی از تفکر است. حل مسئله که پیچیدهترین بخش هر عملیات فکری تصور میشود، به عنوان یک روند مهم شناختی تعریف میگردد که محتاج تلفیق و مهار یک سری مهارتهای بنیادین و معمولی است. حلِ مسئله وقتی مطرح میشود که یک موجود زنده یا یک سامانهٔ هوش مصنوعی نداند که برای رفتن از یک موقعیت به موقعیت دیگر باید چه مسیری را بپیماید. این نیز خود بخشی از روند یک مسئلهٔ بزرگتر است که یافتن مسئله و شکلدهی مسئله بخشی از آن میباشد.
قدم هایی برای حل مسئله:
- درک مسئله
- انتخاب روش
- اجرای روش
- بازگشت به عقب
* درک مسئله
دراین مرحله میباید درک کاملی از مسئله در ذهن خواننده به وجود آورید. این یعنی باید بفهمیم مسئله چه معلوماتی به ما دادهاست وچه مواردی را از ما خواستهاست تا به مهارتهای زندگی دست پیدا کنیم.
* انتخاب روش
در این مرحله با استفاده از درکی که از مسئله در ذهن ما وجود دارد یکی از روشهای حل مسئله مناسب با این مسئله را انتخاب میکنیم.
* اجرای روش
حال که روش مناسب را انتخاب کردیم آن را اجرا میکنیم.
* بازگشت به عقب
جوابهای بدست آمده را با صورت مسئله مقایسه کرده و یکبار دیگر مراحل بالا را مرور میکنیم تا مطمئن شویم قسمتی از مسئله را اشتباه نرفته یا جا نینداخته باشیم.
توانایی تفکر خلاق
خلاقیت مفهومی است که تعریفهای آن در طول زمان تغییراتی کردهاست و پژوهشگران مختلف تعاریف متعددی برای آن ارائه نمودهاند که البته اشتراک معنایی زیادی دارند.
به عنوان مثال تورنس، خلاقیت را به عنوان نوعی مسئلهگشایی مد نظر قرار دادهاست. به نظر وی تفکرِ خلاقِ مختصر عبارتست از فرایند حس کردن مسائل یا کاستیهای موجود در اطلاعات، فرضیهسازی دربارهٔ حل مسائل و رفع کاستیها، ارزیابی و آزمودن فرضیهها، بازنگری و بازآزمایی آنها و سرانجام انتقال نتایج به دیگران.
خلاقیت شامل تولید چیزی است که هم اصیل و هم ارزشمند باشد و نشأت گرفته از فرایندهای خودآگاه و ناخودآگاه انسان میباشد. از نظر یک دیدگاه علمی محصولات تفکر خلاق گاهی اوقات به تفکر واگرا ارجاع داده میشود. همانند دیگر پدیدهها در علم یک دیدگاه یا تعریف یگانه از خلاقیت وجود ندارد و بهطور متنوع به موارد زیر منسوب شدهاست: فرایند شناختی، محیطی اجتماعی، ویژگی فردی، شانس و همچنین مواردی مانند نبوغ، بیماریهای روانی و شوخطبعی پیوند داده شدهاست.
تعریف مناسب دیگر فرایند فرضیات شکسته است تفکرات خلاق زمانی تولید میشود که شخص پیشفرضها را کنار گذاشته و یک دیدگاه جدیدی را جستجو کند که دیگران به آن نپرداختهاند. خلاقیت نیاز به حضور همزمان تعدادی از ویژگیها از قبیل هوش، پشتکار، غیرمتعارف بودن و توانایی تفکر به سبکی خاص دارد. خلاقیت، خودکار و بدون زحمت و تلاش است و غالباً همچون تصورات ذهنی خودانگیخته به وجود میآید. برای آن مراحلی توسط هلم هولتز و والاس پیشنهاد شدهاست: ۱-آمادگی ۲-دوره نهفتگی ۳-الهام ۴-تحقق.
توانایی خودآگاهی
با اینکه خودآگاهی (ماهیت ذهن) قرنهاست که مورد توجه اندیشمندان عالم بودهاست، اما نخبگان علم امروزی هنوز از ارائه یک تعریف واحد و منسجم و حتی قابل قبول برای یکدیگر عاجزند. از جمله تعریفهای موجود برای خودآگاهی میتوان به «آگاهی از اطلاعات حسی ورودی، افکار و عواطف خویش» اشاره کرد؛ لذا میتوان نتیجه گرفت که مفهوم «من» در تعریف خودآگاهی اهمیت بسزایی دارد.
اهمیت خودگاهی
اهمیت مطالعات خودآگاهی یا ماهیت ذهن به حدی در حال اوج گرفتن است که نشریه ساینس در سال ۲۰۰۵ اقدام به ارائه ۲۵ سؤال از مهمترین سؤالهای علمی قرن حاضر نمود و در این گزارش، مطالعات علوم خودآگاهی در مکان دوم مهمترین پرسشهای علمی کنونی جهان قرار داده شد.
توانایی هیجان
عواطف یا احساسات در روانشناسی معمولاً به احساسها و واکنشهای عاطفی اشاره دارند. آمیگدال در مغز، ورودیهای احساسی را پردازش میکند و پاسخ مناسب با آن ورودی را شکل میدهد.[۱] هر عاطفه از سه مؤلفهٔ اساسی برخورد است:
مؤلفهٔ شناختی، افکار، باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین میکنند. آنچه برای یک فرد فوقالعاده لذت بخش است، ممکن است برای دیگری کسلکننده یا آزارنده باشد.
مؤلفهٔ فیزیولوژیکی که شامل تغییرات جسمی در بدن است. برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی به واسطهٔ ترس یا خشم برانگیخته میشود، ضربان قلب زیاد میشود، مردمکها گشاد میشوند و میزان تنفس افزایش مییابد. اکثر هیجانها شامل یک انگیختگی کلی و غیر اختصاصی دستگاه عصب هستند. با این حال در سال ۲۰۰۷ پس از انجام آزمایشهای گوناگون روی میمونها محققان به این نتیجه رسیدند که مدارهای عصبی متفاوتی در آمیگدال برای پردازش دو هیجان ترس و غافلگیری فعال میشوند.
مؤلفهٔ رفتاری، به حالتهای مختلف ابراز هیجانها اشاره میکند.
جلوههای چهرهای، حالتهای اندام و حرکتهای بیانگر، و آهنگ صدا همراه با خشم، لذت، شادی، غم، ترس و هیجانهای دیگر تغییر میکنند.
جلوهٔ چهرهای مهمترین شکل ارتباط هیجانی هستند. بررسیهایی که صورت گرفتهاند، نشان میدهند که برخی از جلوههای خاصِ چهرهای، ذاتی هستند؛ و بنابراین، در همه جای دنیا آنها را میشناسند.
هیجانها متشکل از الگوهای پاسخهای فیزیولوژیکی و رفتارهای مخصوص به نوع هستند و در واقع غالباً از نظر مردم هیجان همان احساسی است که به فرد دست میدهد؛ ولی هیجان یک رفتار است نه یک تجربهٔ خصوصی و پدیدهای است که در بقای نوع و تولید مثل نقش دارد.
از علایم هیجان میتوان به تپش قلب و بالا رفتن فشار خون اشاره کرد.
راهکارهای مقابله با تنبلی برای پیشرفت در زندگی و مهارتهای زندگی
اگر بخواهیم تعریف تنبلی را بیان کنیم باید بگوییم تمایل به بیکار بودن، هیچ کاری انجام ندادن و مقاومت در برابر تلاش و کوشش. حالتی از انفعال است؛ از اینکه دائما دوست دارید همه چیز همانگونه که همیشه بوده است، سر جای خود بماند. حالا برای اینکه از این وضعیت خلاص شویم با ما در این نوشتار همراه شوید تا ۱۲ نکته برای مبارزه با تنبلی به شما بگوییم.
چندین راه برای مقابله با تنبلی
۱. وظایفتان را به وظایف کوچکتر تقسیم کنید
شکستن یک کار یا وظیفهی بزرگ به چند کار یا وظیفهی کوچکتر میتواند مشکلاتتان را حل کند.
با این کار، دیگر آن کارهای کوچکتر سخت یا ترسناک به نظر نمیرسند. به این ترتیب، به جای سر و کله زدن با یک کار بزرگ، با مجموعهای از کارهای کوچک مواجه هستیم که انرژی زیادی از ما نمیگیرند.
نه تنها این روش برای انجام کارها و وظایف قابل استفاده است، بلکه آن را میتوانید برای رسیدن به اهداف و هر چیز دیگری که به آن نیاز دارید یا باید انجامش دهید اعمال کنید. این روش درصد زیادی از تنبلیمان و مقاومت درونی را که گاهی اوقات به سراغمان میآید، در خود ذوب میکند.
۲. استراحت کنید، بخوابید و ورزش کنید
در برخی موارد، تنبلی به دلیل خستگی و کمبود انرژی به سراغمان میآید.
اگر این حقیقت در مورد شما صادق است، باید به خودتان استراحت دهید و به اندازهی نیازتان بخوابید، و همچنین به اندازهی کافی ورزش کنید و از هوای تازه و تمیز بهرهمند شوید.
۳. انگیزه داشته باشید
در برخی موارد، کمبود انگیزه دلیل تنبلی است.
میتوانید از طریق مثبتاندیشی، تجسم فکری، و تفکر در مورد اهمیت انجام وظیفه یا کار روزمره یا رسیدن به هدف، انگیزهتان را قوی کنید.
۴. چشماندازی از آنچه و آنکه میخواهید باشید، برای خود ترسیم کنید
مرتبا به شخصیتی فکر کنید که میخواهید همان باشید به اهدافی که میخواهید به آنها برسید؛ و به زندگی دلخواهی که میخواهید داشته باشید؛ این تفکرات به شما انگیزهی عمل میدهند.
۵. مثبتاندیش باشید
این جملات را دائما برای خود تکرار کنید:
“من میتوانم به هدفم برسم.”
“برای اقدام و انجام هر کاری که میخواهم یا باید انجام دهم، به اندازهی کافی انرژی و انگیزه دارم.”
“انجام کارها من را قویتر میکند.”
“فقط با انجام کارها میتوان به هدف رسید.”
۶. از آدمهای موفق درس بیاموزید
به آدمهای موفق نگاه کنید؛ ببینید چگونه به تنبلی اجازه نمیدهند بر آنها پیروز شود؟
از آنها درس بیاموزید، با آنها صحبت کنید، و ارتباطتان را با آنها حفظ کنید تا به مهارتهای زندگی مسلط شوید.
غلبه بر عادت تنبلی فقط از طریق اقدام به انجام مجموعهای از کارها و فعالیتهای روزانه محقق میشود؛ وقتی که تصمیم بگیرید به جای منفعل و بیحرکت بودن، دست به کار شوید. هر قوت بر تنبلی غلبه کنید، قویتر میشوید. هر وقت دست به کار شوید، تواناییتان را برای پیروزی، رسیدن به هدف، و بهبود زندگیتان افزایش میدهید.
۷. کارها را به مثابهی تمرینات فکری و بدنی ببینید
هر کار را مثل تمرینی در نظر بگیرید که قویتر، قاطعتر، و مصممترتان میکند.
۸. از تاخیر اجتناب کنید
برای مبارزه با تنبلی و بی حوصلگی از تاخیر اجتناب کنید، که شکلی از تنبلی است.
اگر کاری را باید انجام دهید، چرا آن را هماکنون انجام ندهید و آن را به پایان نرسانید؟ چرا در پسزمینهی ذهنتان مدام نق میزنید و خود را آزار میدهید؟
توسعه فردی چیست و از کجا باید شروع کنیم؟
توسعه فردی یک فرآیند مادامالعمر است. در این فرآیند یاد میگیرید که تواناییها و قابلیتهایتان را بهبود دهید، هدف از این قابلیتها را در زندگی پیدا کنید و از آنها برای استفاده از حداکثر پتانسیلهایتان استفاده کنید. در این فرآیند شما روی خودتان سرمایهگذاری میکنید.
روی توسعه فردی برنامهریزی میکنید و اینکه چطور در مقایسه با خودتان بهترین باشید.
وقتی که این کار را میکنید، روابط، کار، زندگی خانوادگی و حس کلی شما در مورد زندگی روبهراهتر میشود. البته به این معنی نیست که هیچ مشکل و مانعی در زندگی شما وجود نخواهد داشت.
مشکلات همیشه وجود دارند، اما شما بهتر از پس آنها برمیآیید و کاملا آماده هستید.
توسعه فردی و یا توسعه شغلی و حرفهای یک فرایند مستمر در خصوص ارزیابی نیازهای آموزشی هر فرد و برنامهریزی برای رفع این نیازها است. این فرایند به شما کمک میکند که در خصوص دانش، عملکرد و یا موفقیتهای خود فکر کنید و برای ارتقا و پیشرفت فردی، تحصیلی و آموزشی خود برنامهریزی نمایید.
چه کار کنیم؟
اول از همه یک برنامه یا چک لیست درست کنید. میتوانید داخل دفترچه یادداشتتان بنویسید یا یک جدول درست کنید. به هر حال هدف این است که پیشرفتتان را ارزیابی کنید. به عنوان مثال در حوزههای سلامتی، توسعه فکری و توسعه احساسی و روحی میتوانید با این زیرمجموعهها شروع کنید:
سلامتی
- یک ورزش جدید به برنامه روزانهتان اضافه کنید.
- مقدار غذایی که میخورید را کم کنید، در عوض از میوه و سبزیجات بیشتری استفاده کنید.
- هر روز یک لیوان آب بیشتر بنوشید.
- نیم ساعت زودتر به رختخواب بروید.
توسعه فکری
- هر هفته یا ماهانه یک کتاب جدید بخوانید.
- ماهی یک بار به نمایشگاههای هنری، تئاتر یا کنسرت سر بزنید.
- به یک ژانر یا هنرمند جدید موسیقی گوش دهید.
- در مورد یک فیلسوف یا نویسنده جدید مطالعه کنید.
توسعه احساسی یا روحی
- مدیتیشن یاد بگیرید، یا یک روش جدید برای تمدد اعصاب یا تنفس عمیق یاد بگیرید.
- برای دوستان و خانوادهتان وقت بگذارید.
- به دنبال روشهایی باشید که تفکر مثبت را به یک عادت فکری تبدیل کنید.
چند عامل توسعه فردی برای موفقیت پایدار
۱- ایمان: موتور محرک و نیروبخش هر انسانی، ایمان اوست. این ایمان میتواند ایمان مذهبی و دینی باشد و میتواند ایمان به کار و موفقیت باشد. تا وقتی که انسان به موضوعی ایمان نداشته باشد، موفقیت در آن مسیر، دور از ذهن به نظر میرسد. یک ایده متوسط با ایمان قوی نسبت به آن، بسیار موفقتر از یک ایده بسیار عالی و عدم ایمان به آن خواهد بود.
۲- خانواده: تنظیم ارتباطات با خانواده، ارتباط موثر با اعضای خانواده، مسئولیت پذیری و پاسخگویی به خانواده از دیگر عوامل توسعه و رشد فردی و مهارتهای زندگی است.
۳- دوستی: دوستی پایدار و مناسب، احترام متقابل در دوستی، داشتن دوست زیاد و ارتباط موثر و کارا و محترمانه با آنها، از دیگر عواملی است که به موفقیت یک فرد یاری می رساند. مهم، تعداد دوستان و کمیت آن نیست، مهم کیفیت دوستی و دوستان با کیفیت هستند.
۴- تفریح: تاثیر شگفت تفریح مناسب، به جا و به موقع در زندگی فردی و اجتماعی و در ایجاد آرامش و موفقیت، امری است که از سوی هر روانشناسی قابل تایید است.
۵- تمرکز: از دیگر عوامل توسعه فردی، تمرکز است، گرچه داشتن سبدی از فعالیتهای متنوع و آگاهی داشتن نسبی از موضوعات مختلف، امری نیک و در عین حال، لازم به نظر میرسد، اما از شاخهای به شاخهای پریدن و عدم تمرکز و تنوع بیجا، فرد را از کسب موفقیت باز میدارد. تمام مخترعین، مکتشفین، هنرمندان، ورزشکاران، سیاستمداران، سرمایه داران و… به شرطی موفق شدهاند که حداقل در یک بازه زمانی از زندگیشان بر روی هنر و حرفه و مزیت و استعداد خودشان تمرکز کردهاند.
سلستین چاو
سلستین چاو یکی از افرادی است که معتقد است هدف از زندگی، رشد فردی و هر روز بهتر شدن است و در این زمینه به خودش و دیگران کمک میکند. او بعد از سالها به این نتیجه رسیده که این سفر برای رشد فردی هیچوقت به انتها نمیرسد. همیشه چیزی درمورد ما وجود دارد که میتوانیم بهترش کنیم، یعنی هیچوقت به نقطهای نمیرسیم که دیگر هیچ رشدی امکان پذیر نباشد. در هر موردی که خوب هستیم، میتوانیم بهتر هم بشویم. خانم سلستین حاصل تجربیاتش را در قالب چند نکته عملی در اختیار افرادی که مشتاق رشد و توسعه فردی هستند قرار داده، که با هم مرور میکنیم. بعضی از آنها انقدر ساده هستند که میتوانید از همین الان شروع کنید و بعضیهایشان هم به تلاش بیشتری نیاز دارند.
منبع: life skills